mazhabi دنیای مطالب |
|||
جمعه 8 ارديبهشت 1391برچسب:برنامه کودک ,جدیدترین عکس های کارتونی, دانلود برنامه کودک, دانلود کارتون, دانلود کارتون های جدید, دانلود کارتون های قدیمی, شخصیت های کارتونی, طنز شخصیت های کارتونی, عکس های خنده دار, 2012 عکس های خنده دار 91, عکس پیری توئیتی, عکس پیری سوپر من ,عکس پیری شخصیت های معروف کارتونی, عکس پیری مرد عنکبوتی, عکس کارتون های معروف کارتون, :: 14:22 :: نويسنده : adel
جمعه 8 ارديبهشت 1391برچسب:تصاویر مصر جدیدترین کاریکاتورها حسنی مبارک دانلود مستند کشور مصر طنز سیاسی عکس عکس سیاسی عکس های جدید کاریکاتور عکس های کاریکاتوری عکس های کشور مصر فان فتوبلاگ قیام مردم مصر مردم مصر قیام کردند مردمان مصر, مصر کاریکاتور ,کاریکاتور سیاسی, کاریکاتور های قیام مردم مص, کاریکاتورهای مردمان مصر, :: 10:4 :: نويسنده : adel
پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:کایکاتور,کاریکاتور در حمایت از مردم غزه,کاریکاتور در حمایت از مردم مظلوم غزه, :: 15:56 :: نويسنده : adel
پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:مولی محسن فیض کاشانی , :: 15:27 :: نويسنده : adel
ید دانست که با ترکیب و آفرینش انسان چهار خلط همراه است. از این رو چهار نوع صفت: درندگی، حیوانی، شیطانی، ربّانی در او جمع شده است. پس انسان از آن نظر که خشم بر او مسلّط میشود، کار درندگان که دشمنی و کینه و حمله به مردم و زدن و دشنام دادن است از او سر میزند؛ و از آن نظر که شهوت بر او مسلّط میشود، کار حیوانات که حرص و آزمندی و شهوت بسیار و غیره است از او سر میزند؛ و از آن نظر که در وجود او امری ربّانی است، چنان که خدای متعال فرموده: « قل ِ الّروحُ من أمر ِ ربّی». در نفس خود مدّعی ربوبیّت میشود و سلطه جویی، برتری خواهی و انحصار طلبی و خودکامگی در همهء کارها و منفرد بودن در ریاست و برکنار بودن از رشتهء بردگی و فروتنی را دوست دارد، و مایل است که از همهء دانشها آگاه شود، حتّی ادّعای علم و معرفت و آگاه بودن به حقیقت اشیا را دارد. هرگاه به او عالم بگویند، شاد و اگر جاهل بگویند، غمگین میشود. در حالی که احاطه شدن به همهء حقایق و مسلّط شدن مقتدرانه بر همهء مردم از... ادامه مطلب ... پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:26 :: نويسنده : adel
راجع به مذهب با سمپلها صحبت کردن خالی از خطر نیست، خدای آنها (که دست نخورده از اجداد خود به ارث بردهاند) نظر تنگ، بیعدالت، خسیس، کینهجو و متعصب است، شکر خدا که من هیچ خدائی از هیچکس به ارث نبردهام. من آزادم که خدای خود را آنطور که دلم میخواهد مجسم و انتخاب کنم. خدای من مهربان، بخشنده، دلسوز، چیزفهم اتفاقاْ خیلی هم شوخ است. بابا لنگ دراز / جين وبستر عشق فعال بودن است ، نه فعل پذيرى ؛ ‹‹ پايدارى ›› است ، نه ‹‹ اسارت ››. به طور كلى، خصيصه ى فعال عشق را مى توان چنين بيان كرد كه عشق در درجه ى اول نثار كردن است نه گرفتن. نثار كردن چيست؟ ممكن است اين پرسش ساده اى به نظر برسد ، ولى در حقيقت پر از ابهام و پيچيدگى است. يك انسان چه چيز به ديگرى نثار مى كند ؛ او خودش را ، يعنى گرانبهاترين چيزى كه دارد و زندگيش را نثار مى كند. اين بدان معنا نيست كه او ضرورتا خودش را فداى ديگرى مى كند – بلكه او از آنچه در وجود خودش زنده است به ديگرى مى بخشد ، از شاديش ، از علائقش ، از ادراكش ، از دانائيش ، از خلق خوشش و از غم هايش به مصاحب خود نثار مى كند – از تمام مظاهر و مآثر زندگيش مى بخشد. او با چنين بخششى از زندگى خويش ، فرد ديگرى را احيا مى كند و در ضمن افزودن احساس زندگى در خويش ، احساس زنده بودن را در ديگرى بارورتر مى سازد. او به اميد دريافت كردن نمى دهد ؛ نثار كردن به خودى خود ، شادمانى باشكوهى است. بخشيدن طرف مقابل را نيز بخشنده مى كند ، در نتيجه طرفين متقابلا در شادى چيزى كه خود به آن زندگى بخشيده اند ، سهيم مى شوند. ضمن بخشيدن چيزى به دنيا مى آيد و طرفين سپاسگزار آن حياتى خواهند بود كه براى هردوى آنان متولد شده است.
هنر عشق ورزيدن – اريش فروم انسان همیشه خود را از طبیعت شریف تر می یابد ،و خود را از «آن که هست»بر تر می خواهد. چه پست اند آنها که فاصله میان «آنچه هستشان» با «آنچه باید باشدشان» نزدیک است و حتی ؛در برخی هر دو بر هم منطبق! هر موجودی در طبیعت «آنچنان است که باید باشد» و تنها انسان است که هرگز آنچنان که باید باشد . نیست . آدمی هر چه «روح» می گیرد و هرچه از آنکه «هست» فاصله می یابد از آنکه «باید باشد» نیز دورتر می شود ! و از این روست که هر که متعالی تر است ، از وحشت ابتذال، هراسناک تر است و از بودن خویش ناخوشنود تر و این است فرق میان انسان و حیوان .
دکتر علی شریعتی سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 22:24 :: نويسنده : adel
انتشار تصاوير كمنظير از بقيع پيش از تخريب
با انتشار كتاب آلبوم عكسهاي اختصاصي سلطان عبدالحميد عثماني از مكه و مدينه، تصاوير جالب و كمنظيري از بقاع متبركه مدينه و به ويژه قبرستان بقيع به دست آمده است.
به گزارش خبرنگار «بازتاب»، اين كتاب در سال 2006 تقريبا همزمان در نيوجرسي آمريكا و استانبول تركيه به چاپ رسيد. در اين كتاب، حدود 130 تصوير زيبا و تاريخي از صحراي عرفات، كعبه، مسجدالنبي تا قبرستان ابوطالب و شهر...
ادامه مطلب ... امشب گویی آسمان و زمین چشم شده اند و با گل پرپر شده ی بهشتی وداع می کنند. علی چون تنی که روح از آن جدا گشته، پیکر فاطمه را بر دوش دارد، گام هایش سست و لرزان است، چشمهانش غرق در دریای اشک و جگرش سوزان از داغ فراق.
هنگامی که پیکر فاطمه را بر دست داشت و می خواست شریک لحظه لحظه ی عمرش را به خاک سرد و خموش سپارد، کمرش خمید و توانش در انتهای بی کسی محو شد.
در آن زمان که دل علی از جور روزگار مجروح بود، محمد به یاریش آمد، همان که دختر خود را ام ابیها نامید و علی خجل از روی محمد که فاطمه را تنها می گذارد و او را پهلو شکسته به دیدار پدر می فرستد. فاطمه روی در نقاب خاک کشید. خاکی سرد و خموش که می دانست استحقاق در برگرفتن گوهری چون فاطمه را ندارد. کودکان بی تاب و بی قرار، آه و ناله ی آتشناک خود را در سینه حبس کردند؛ علی نشانه ی آرامگاه فاطمه را طبق وصیتش و برای بیان مظلومیتش در سینه حک کرد و آدمیان را تا قرن های پس از آن در حسرت زیارت قبرش قرار داد. شهادت جانسوز حضرت زهرای اطهر، امُ البَنین، امُ ائمه المَعصُومین (سلام الله علیها) بر تمام دوستداران آن سیده دو عالم، تسلیت و تعزیت .(این مطلب از وبلاگ پایگاه بسیج نبی اکرم گرفتم)
سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:39 :: نويسنده : adel
ن دهان بستی دهانی باز شد مولانا جلال الدین محمد رومی آن بت گریه می کرد. زیرا هرگز نتوانسته بود دعایی را مستجاب کند و معجزه ای را برآورد، زیرا شادمان نمی شد از پیشکش هایی که به پایش می ریختند، قربانی هایی که برایش می آوردند. زیرا دلتنگ کوهی بود که از آن جدایش کرده بودند و بیزار از آن تیشه که تراشش داده بود و ملول از آنانکه نامی برایش گذاشته بودند و ستایشش می کردند. بت بزرگ گریه می کرد زیرا میدانست نه بزرگ است و نه با شکوه و نه مقدس. همه به پای او می افتادند و او به پای خدا. همه از او معجزه می خواستند و او از خدا. همه برای او می گریستند او برای خدا. او گریه می کرد و از خدا تبر می خواست، ابراهیم می خواست، شکستن و فرو ریختن میخواست. خدا اما دعایش را مستجاب نمی کرد. هزاران سال گذشت هزاران سال و روزی سرانجام خداوند تبری فرستاد بی ابراهیم. آن روز بت بزرگ بیش از هر بار گریست. بلندتر از هر روز. زیرا دانست که ابراهیمی نخواهد بود. زیرا دانست که از این پس او هم بت است هم ابراهیم. خدایا، خدایا، خدایا چگونه بتی می تواند تبر بر خود زند؟ خود را در هم شکند و خود را فروریزد؟ خدایا ابراهیمی بفرست. خدا اما ابراهیمی نفرستاد.... بی باکی و دلیری و جسارتی اما فرستاد، ابراهیم وار. و چه بزرگ روزی بود آن روز که بتی تبر بر خود زد و خود را شکست و خود را فرو ریخت. درباره وبلاگ به وبلاگ خودتون خوش آمدید موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|