mazhabi
دنیای مطالب
 
 
پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:منصف , انصاف , , :: 15:55 ::  نويسنده : adel

برگرفته از آزادنگار: با خودم گفتم کاش به جای اینکه سفره های افطار برای عده ای متمکن پهن کنیم به فکر سر پناهی باشیم برای این زن تنها، حداقل در یکی از همین حسینیه ها، که مجبور نباشد ماه ها شب را تا صبح و صبح را تا شب در خیابان سر کند.

اینجا محله خیابان ایران است! زرین خامه نبش خورشید. ساعت۱۱ شب است و ما به منزل بر می گردیم که حضور یک زن تنها در این ساعت از شب در کنار خیابان توجه مان را به خود جلب می کند. زن میانسالی در کنار خیابان روی یک جعبه چوبی نشسته است؛ نه، انگار خوابیده است. بله خوابیده. در کنارش دو کارتن و یک گاری می بینیم که احتمالا تمام دارایی اش از دنیاست.

به نوشته آزادنگار، آنقدر خوابش عمیق بود که متوجه عکس گرفتن ما نشد. یادم آمد در زمستان ۸۹ هم یک بار این زن را همین جا دیده ام. خدا نکند از آن موقع تا حالا او آواره این خیابان باشد که کلاه همه ما که او را دیده ایم و بی تفاوت از کنارش گذشته ایم ، پس معرکه است.

 عکس   عکس: به راستی این انصاف است

با خودم می اندیشم مومنین خیابان ایران در همین لحظه به چه خواب عمیقی فرورفته اند که متوجه می شوم نه خواب نیستند. هنوز مراسم افظاری روز اول ماه رمضانشان تمام نشده؛ این را از درهای باز حسینیه ها و جمعیتی که درون آنها در رفت و آمدند فهمیدم. با خودم گفتم کاش به جای اینکه سفره های افطار برای عده ای متمکن پهن کنیم به فکر سر پناهی باشیم برای این زن تنها، حداقل در یکی از همین حسینیه ها، که مجبور نباشد ماه ها شب را تا صبح و صبح را تا شب در خیابان سر کند. به عکس آن زن نگاه می کنم که چقدر با حیاست. تمام شب را نشسته می خوابد و با پارچه کهنه ای که دارد پاهایش را می پوشاند!

منبع: پرشین وی



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 11:30 ::  نويسنده : adel

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد! او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد. در راه مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.

مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))، از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.

مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.

مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.

مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجددا همان جواب را می شنود.

مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.

مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد.

شیطان در ادامه توضیح می دهد:

((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.)) وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راه مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید. بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 11:28 ::  نويسنده : adel

به حرف مردم چقدر اهمیت بدیم؟
مرحوم شيخ طوسى رضوان اللّه تعالى عليه در كتاب رجال خود آورده است :

در يكى از روزها، عدّه اى از دوستان امام رضا عليه السلام در منزل آن حضرت گرد يكديگر جمع شده بودند و يونس بن عبدالرّحمن نيز كه از افراد مورد اعتماد حضرت و از شخصيّت هاى ارزنده بود، در جمع ايشان حضور داشت.هنگامى كه آنان مشغول صحبت و مذاكره بودند، ناگهان گروهى از اهالى بصره اجازه ورود خواستند.
امام عليه السلام ، به يونس فرمود: داخل فلان اتاق برو و مواظب باش هيچ گونه عكس العملى از خود نشان ندهى ؛ مگر آن كه به تو اجازه داده شود.
آن گاه اجازه فرمود و اهالى بصره وارد شدند و بر عليه يونس،به سخن چينى و ناسزاگوئى آغاز كردند.
و در اين بين حضرت رضا عليه السلام سر مبارك خود را پائين انداخته بود و هيچ سخنى نمى فرمود؛ و نيز عكس العملى ننمود تا آن كه بلند شدند و ضمن خداحافظى از نزد حضرت خارج گشتند.بعد از آن ، حضرت اجازه فرمود تا يونس از اتاق بيرون آيد.
يونس با حالتى غمگين و چشمى گريان وارد شد و حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت :
ياابن رسول اللّه ! من فدايت گردم ، با چنين افرادى من معاشرت دارم ، در حالى كه نمى دانستم درباره من چنين خواهند گفت ؛ و چنين نسبت هائى را به من مى دهند.امام رضا عليه السلام با ملاطفت ، يونس بن عبدالرّحمان را مورد خطاب قرار داد و فرمود: اى يونس ! غمگين مباش ، مردم هر چه مى خواهند بگويند، اين گونه مسائل و صحبت ها اهميّتى ندارد، زمانى كه امام تو، از تو راضى و خوشنود باشد هيچ جاى نگرانى و ناراحتى وچود ندارد
بحارالا نوار: ج 2، ص 65، ح 5، به نقل از كتاب رجال كشّى

خدایا به ما عنایتی فرما تا تنها در پی کسب رضای تو و اولیایت باشیم



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:حکایات مذهبی ,, :: 11:26 ::  نويسنده : adel
در میان بنی اسرائیل عابدی بود.

وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند»

عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند.

ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد،

و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!»

عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.

عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست.

ابلیس در این میان گفت:

«دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛

عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت.

بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت.

روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت.

باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت:«کجا؟»

عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛

گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند.

ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! »

عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟»

ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی

«قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ »


پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 11:23 ::  نويسنده : adel

على (علیه السلام ) مى فرماید روزى در كنار خانه كعبه نشسته بدم پیرمردى قد خمیده را

دیدم با موهاى سفید و بلند كه ابروان او بر چشمانش افتاده بود با عصایى بر دست و كلاهى

قرمز و جامه اى پشمین ، پیرمرد نزدیك شد و در حضور رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم كه

بر دیوار كعبه تكیه زده بود نشست . سپس گفت : اى فرستاده خدا آیا مى شود در حق من دعا

كنى و از درگاه خدا برایم طلب مغفرت كنى ؟ رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:

پیرمرد كوشش تو فایده ندارد، اعمال تو تباه گشته و درخواست مغفرت در حق تو پذیرفته نخواهد

شد. پیرمرد با سرافكندگى از محضر آن حضرت خارج شد و از راهى كه آمده بود بازگشت . در این

هنگام رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به من فرمود: یا على (علیه السلام ) آیا او را

شناختى ؟ گفتم : نه . حضرت فرمود: او همان ابلیس ملعون است . على (علیه السلام ) مى

فرماید با شنیدن این جمله برخاستم و خود را به آن پیرمرد رساندم و با او درگیر شدم و بر

زمینش كوفتم و بعد بر سینه اش نشستم ، با دستانم گلویش را به سختى مى فشردم تا او را

هلاك كنم در همین حال او مرا به نام صدا زد و از من خواست كه دست از او بردارم و وى را به

حال خود رها كم . آنگاه گفت : فانى من المنظرین الى یوم الوقت الملعوم یعنى ؛ مرا تا روز

قیامت (معلوم ) مهلت زندگى داده اند و من تا آن روز زنده خواهم ماند سپس گفت : یا على به

خدا سوگند من تو را بسیار دوست دارم (پس این جمله را از من بگیر و نگه دار) آن كس كه در

مورد تو به دشمنى و خصومت برخیزد و از تو در دل خود كینه داشته باشد باید در مشروعیت

ولادت خود تردید كند و مرا در كار پدر خود شریك به شمارد... على (علیه السلام ) مى فرماید:

من از حرف او خنده ام گرفت و رهایش ساختم .



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 11:19 ::  نويسنده : adel


روزى حضرت عیسى علیه السلام را در بیابان، باران شدید گرفت، به هر‎ ‎طرف می‏دوید پناهى نمى‏دید. تا ‏رسید به مكانى كه شخصى در نماز ایستاده بود. در حوالى‎ ‎او باران نمى‏آمد. در آنجا قرار گرفت تا آن شخص از نماز ‏فارغ‏شد.عیسى علیه السلام‏‎ ‎به او گفت: بیا تا دعا كنیم كه باران بایستد. گفت: اى مرد! من‏چگونه دعا كنم، و‏‎ ‎حال آنكه ‏گناهى كرده‏ام كه مدت چهل سال است كه در این موضع به عبادت مشغولم كه شاید‎ ‎خدا توبه مرا قبول كند! و هنوز قبول توبۀ ‏من معلوم نیست، زیرا از خدا خواسته‏ام كه‎ ‎اگر از گناه من بگذرد یكى از پیغمبران را به اینجا فرستد‎.عیسى علیه السلام فرمود: توبۀ تو قبول شد، زیرا كه، من عیسى پیغمبرم. و بعد‎ ‎از آن‏فرمود: چه گناه كرده‏اى؟ گفت: روزى ‏از تابستان بیرون آمدم هوا بسیار گرم بود،‎ ‎گفتم: عجب روز گرمى است.‏



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 11:0 ::  نويسنده : adel

در اینجا وبلاگ از سایت ها یا وبلاگ هایی که استفاده میکند نام میبرد تا تمامی حقوق رعایت شوند                          1_ خووووووووووودمممممم 2_بیداری اندیشه3_seyedhadi1.blogfa

4_412thsun.blogfa

5_gol12.mihanblog

6_newfun 

7_http://mazhabi-farhangi.mihanblog

8_گالری عکس فا   aksfa

9_یاسین مدیا

10_mihancamp

11_downloadtarin.rozblog



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 10:28 ::  نويسنده : adel

باراک اوباما برای پیروزی در انتخابات 2012 دست به دامن شبکه اجتماعی فیس بوک شد. به گزارش خبرگزاری شبستان، مارک زوکربرگ، مدیر شبکه اجتماعی فیس بوک به درخواست کمک اوباما برای پیروزی در انتخابات 2012 پاسخ مثبت داد و به این ترتیب فعالیت های اجتماعی این شبکه به تبلیغات سیاسی تغییر شکل داد. آغاز این همکاری از ماهها پیش در یک ضیافت شام مفصل در کاخ سفید برای مدیر شبکه فیس بوک و همکارانش ترتیب داده شد. به این ترتیب گسترده ترین شبکه اجتماعی با بیشترین اعضا از سرار کشور به تبلیغ درباره برنامه های آتی اوباما می پردازد. شبکه فیس بوک با پخش ویدئوهای ضبط شده از اوباما و زوکربرگ در کنار هم تبلیغات گسترده خود را آغاز کرده است. پخش این برنامه ها رقبای اوباما را سخت در تکاپو قرار داده است تا به دنبال راههای مشابه برای تبلیغات خود باشند. به گزارش روزنامه فرانسه زبان لوموند، داو لوینتهال، سخنگوی مرکز ریسپانسیو پالیتیک،سازمان ناظر بر اعمال لابی در واشنگتن برآورد کرد: این اقدام به این معنا است که فیس بوک نقش سیاسی ای را در کاخ سفید به عهده گرفته است. شبکه فیس بوک انتظار دارد باراک اوباما با دفاع در سطح بین المللی از آن راه فعالیت های اجتماعی و سیاسی را برای این شبکه هموار کند.

به امید اینکه تمام لحظات زندگیمون رو با اگاهی طی بکنیم و به هر کاری که انجام میدیم فکر کنیم که ایا این کار با اسلام و رضای خداوند همراستا هست یا خیر

 

التماس دعا



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:فیس بوک به کمک رژیم اسراییل آمد,, :: 10:23 ::  نويسنده : adel

اکونیوز: سخنگوی ارتش اسرائیل اعلام کرد: به‎کمک فیس‎بوک و دیگر شبکه‌های اجتماعی اقدام به شناسایی و دستگیری سربازان فراری کرده است. به گزارش خبرگزاری اقتصادی ایران(econews.ir)، ارتش اسرائیل اعلام کرد که توانسته است با رصد شبکههای اجتماعی صدها زن را که از شرکت در ارتش سرپیچی کرده بودند، شناسایی و دستگیر کند. سخنگوی ارتش اسرائیل در ادامه افزود: ما با کمک شرکت های خصوص بازجویی برای شناسایی زنانی که به دروغ از خدمت سربازی خودداری کرده بودند، اقدام به ارسال دعوتنامه برای شرکت در جشن های مخصوص کردیم و زنانی را که آنها را قبول میکردند، دستگیر میکردیم. وی خاطرنشان کرد: فیسبوک بسیار پرطرفدار شده و به راحتی می توان به این پی برد که جوانان در چه شرایطی به سر می برند. شایان ذکر است خدمت سربازی در ارتش اسرائیل برای مردان و زنان اجباری است به طوری که مردان 3 سال و زنان 2 سال باید خدمت کنند.



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:چگونگی تشکیل فیس بوک, :: 10:11 ::  نويسنده : adel
[تصویر: 92566955342862765102.gif]

 

در مورد سایت فیس بوک بایستی همگی اگاه باشند که اصلا چرا فیس بوک ایجاد شد یا چطوری ایجاد شده !!؟

 

هدف از این تشکیلات چیه و ... ؟

 

داستان فيس بوک از دانشگاه هاروارد شروع شد. همانجايي که روانشناسي مي خواند. زاکربرگ در خوابگاه دانشگاه هاروارد در4 فوریه سال 2004 برای گذران ا.قات فراغت خود و نوعی سرگرمی! سايت فيس بوک را در ابتدا براي دانشجويان دانشگاه هاروارد راه انداخت.




ادامه مطلب ...


پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:فیس بوک ,, :: 10:6 ::  نويسنده : adel

به نام خدا. جولین آسانژ مؤسس ویکی‌لیکس در مصاحبه با شبکه خبری راشا تودی گفت که به اعتقاد وی فیس‌بوک عظیم‌ترین پایگاه داده است که حاوی اسامی و سوابق مردم مختلف جهان بوده و در آن کاربران به صورت داوطلبانه اطلاعات خود را ارائه می‌دهند، اما غافل از اینکه ...



ادامه مطلب ...


به نام خدا

مطالبی که در این تاپیک میخوانید قسمتی از کتاب((کیف نحطم الاسلام )) میباشد که دبیر کل مستعمرات انگلیس ان را به اقای همفر جاسوس بالفطره خودشان داده بود . کتاب مذبور شامل 1000 صفحه میباشد که به بررسی نقات قوت و ضعف مسلمانان میپردازد و راه حل هایی برای حل مشکللاتی که اسلام بوجود میاورد داده است . لازم به ذکر است که اقای همفر همان کسی است که محمد ابن عبدالوهاب را با عقاید خودش فریب داد و موجب شکل گیری فرقه ضاله ی وهابیت در عربستان شد .
ممکن است بگوئید که این مطالب بسیار قدیمی است و به درد امروز نمیخورد اما با توجه به گفته های اقای همفر : ما میکاریم تا فرزندانمان درو کنند ...ولو هر چقدر که میخواهد طول بکشد .



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 30 فروردين 1391برچسب:, :: 18:25 ::  نويسنده : adel

 

انصاف چیز با حالیه و فقط انسان واقعی اون رو

 

1_خداوند به شیطان که هر سجدش چندین هزار سال طول میکشید گفت سجده کن ولی سجده نکرد و به خاطر تو انداختش بیرون  وقسم خورد که انسان ها رو منحرف کنه حالا باکدوم طرفی ؟؟ شیطان یا خدا؟؟

2_شیطان به خاطر عبادتش از خدا خیلی چیزها خواست که انسان رو زمین بزنه وخداوند داد ولی خدا چیزی به انسان داد که شیطانتو سر خودش میزد با اینکه همه چیز داشت اون هم فقط با ببخشید خدایا اشتباه کردم!!!!!

3_ خدا از همه موجودات تو رو بالاتر افرید (بر همه جهانیان تو را افضل قرار داد)بعد شکرش نمیکنی

4_ خدا برای تو زمین و اسمون و همه چیز رو مسخر کرد که فقط بندگی کنی واقعا انصاف تو بندگی نکنی

5_ اگه به دوستت ده بار نارو بزنی دیگه عمرا حرفت رو باور کنه و برگرده ولی ما بیش از هزار بار به خدا نارو زدیم ولی خداوند رحیم و تو رو میبخشه چون تورو دوست داره

6_ اگه مشکل پیدا کنی و همه درها بروت بسته بشه واز همه ادم و عالم ناامید بشی  کی بهت کمک میکنه خدا دری رو برات باز میکنه که شاید حتی فکرش رو نکنی کدوم با معرفتی اینجوریه؟

7_ اگه تو زمینت کسی وارد بشه و خلاف مقرراتت عمل کنه ببین چی کارش میکنی ولی تو زمین خدا ببسن چه کارهایی که نکردی وخدا باز هم بهت میگه دوست دارم



درباره وبلاگ


به وبلاگ خودتون خوش آمدید
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان mazhabi و آدرس loveallah.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 101
بازدید دیروز : 12
بازدید هفته : 136
بازدید ماه : 134
بازدید کل : 39631
تعداد مطالب : 253
تعداد نظرات : 33
تعداد آنلاین : 1